منـــــ
مانده امـ و یکـ قلمـ ـ شکستهـ از درد
دیگــر نه انتظار کسیـ ـ را میکشمـ ـ و نه کسیـ ـ انتظارمـ را
و نه دستـ دلم میلرز از مروز خاطراتـ ـ
و نه اشکـ هایمـ حوصلهـ شنیدنـ درد هایـ همیشگیـ امـ را دارد..
تنها مانده امـ
ماندهـ امـ کهـ کمـ ـ کمـ ـ به نبودنـ ـ محضـ ـ ـ برسمـ ـ
به نبودنـ ـ مطلقـ ـ
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : نوشته شده توسط عــــــشــــق تاریخ : جمعه 7 تير 1392برچسب:تنهـــــــــــا,